دیدار با آقای شیخی راهبر هسته کارآفرینی اجتماعی از روستای چاهدول منطقه شبانکاره شهرستان دشتستان از استان بوشهر

باور مردم روستاها مخصوصاً آقای شیخی از روستای چاهدول منطقه شبانکاره استان بوشهر این است که یکی از دلایل عمده مهاجرت مردم از روستا به شهر بزرگ و مراکز استانها، نبود اشتغال و غیر مولد بودن در روستاها میباشد. لذا اگر در روستا اشتغال رونق پیدا کند، منجر به اقتصاد پایدار خانواده، افزایش رفاه خانوار و نهایتاً توسعه اقتصادی و اجتماعی این جوامع روستایی خواهد شد و در نتیجه جذابیت بیشتری برای مهاجرت معکوس به این مناطق را در پی خواهد داشت.
چراکه سهم شایان توجهی از اقتصاد اکثر کشورهای پیشرفته، سهم کسب و کارهای خرد و خانگی است. بنابراین میتوان گفت کسب و کار خرد، میتوان نقش چشمگیری را در توسعه اقتصادی کشور ایفا کند.
کارآفرینی اجتماعی، سومین محوری است که در الگوی توسعه اجتماعی رسالت بر آن تأکید میشود. در این الگو اعتقاد بر این است که همیاری اجتماعی مردم با پشتوانه قرضالحسنه میتواند اتفاقات بزرگی رقم بزند که از جمله مهمترین آنها، شکلگیری کسب وکارهای خرد و خانگی است که منجر به ارتقای اشتغال بیشتر و رفاه اعضای کانونهای همیاری اجتماعی میشود.
منظور از کارآفرینی اجتماعی بر اساس الگوی توسعه اجتماعی رسالت، توسعه کار و کسبهای خرد اما خانگی با چند رویکرد:
- الف) تولید در شهرهای کوچک و روستاها و مصرف در شهرهای بزرگ
- ب) هر خانه یک کارخانه
- ج) مدیریت زنجیره ارزش
- د) تأمین مالی قرضالحسنه
- ه) رقابت پذیری
- و) مربی یکدیگر باشیم
توضیحات تکمیلی:
نکته ۱: «خرد» در الگوی توسعه اجتماعی رسالت به معنای «کوچک» نیست. چرا که سهم قابل توجهی از اقتصاد کشورهای توسعه یافته، سهم کسب و کارهای خرد و خانگی است. بنابراین می شود نتیجه گرفت که کسب و کار خرد و خانگی نقش چشمگیری را در توسعه اقتصادی کشور عزیزمان ایران می تواند داشته باشد.
نکته ۲: در الگوی توسعه اجتماعی رسالت، باور اعضا بر این قرار گرفته که یکی از دلایل عمده مهاجرت افسار گسیخته از روستاها به شهرهای بزرگ و مراکز استانها، نبود اشتغال در این مناطق میباشد. پس لازم است در این مناطق اشتغال رونق یابد تا منجر به اقتصاد پایدار خانواده، افزایش رفاه خانوار و نهایتاً توسعه اقتصادی و اجتماعی این جوامع شود و در نتیجه جذابیت بیشتری برای مهاجرت معکوس به این مناطق را در پی خواهد داشت.
نکته ۳: به عبارتی هدف اصلی الگوی توسعه اجتماعی رسالت، سبک زندگی بهتر در جامعه میباشد. در این بین میتوان گفت که کارآفرینی اجتماعی نیز به این بهبود کمک قابل توجهی میکند، چراکه رویکرد کارآفرینی اجتماعی، سبک زندگی افراد را از «کارمند و کارگر صرف دیگران بودن» به «مولد بودن و صاحب کار خود بودن» سوق میدهد. این یک سبک جدید است چرا که افراد منتظر نیستند تا دیگران برایشان کاری ایجاد کنند بلکه خودشان با تکیه بر توانمندیها و استعدادشان و ظرفیت های موجود بین اعضای کانونشان، کار ایجاد میکنند.
می شود با شکل گرفتن یک کانون همیاری اجتماعی بین اقوام، دوستان، آشنایان و هر جایی که چند نفری می توانند با هم افزایی کاری کنند، توسعه بیشتری مشاغل خرد و خانگی پیدا می کند و در نهایت نتیجه آن می شود یک شغل خرد و خانگی که به طور مثال یک قطعه مورد نیاز شرکت ایران خودرو را در فلان نقطه از کشور و در یک روستا و به دست توانمند یه هسته کارآفرینی اجتماعی تولید می شود.
نکته ۴: مبتنی بر الگوی توسعه اجتماعی رسالت، برخلاف محور قرضالحسنه که سودآوری مطرح نیست، در محور کارآفرینی اجتماعی، کسب درآمد و سودآوری برای کسب و کارهایی که توسط اعضا شکل میگیرد، مهم میباشد.
نکته ۵: تحقق اهداف کارآفرینی اجتماعی، مستلزم شکلگیری زیرساختها و پلتفرمها و نیز مدیریت بهینه زنجیره تولید تا عرضه میباشد. در این راستا، «مدیریت زنجیره ارزش» در دستور کار شبکه توسعه اجتماعی رسالت قرار میگیرد تا اعضای کانونها بتوانند با کمترین هزینه و دردسر و با بهینهترین روش، به کارآفرینی بپردازند. مبتنی بر این روش، اعضا در مراحل مختلف زنجیره ارزش (اعم از تعریف و طراحی محصول، تأمین مواد اولیه، تولید، بازاریابی و عرضه محصول در بازار) تحت پوشش قرار میگیرند.
نکته ۶: در الگوی توسعه اجتماعی رسالت هدف اتصال زنجیره تولیدات خانگی به مقاصد مصرف در کشور است.

لذا راهبردهای مختلفی برای شکلگیری این اتصال در نظر گرفته شده است که از جمله میتوان به «عرضه محصولات هستههای کاروزندگی در سامانه mbazar (بازار اعضا) برای طیف وسیعی از مصرفکنندگان در سطح کشور» و «شناسایی و تعامل با سازمانهای حامی (مانند اتکا) جهت عرضه به مصرفکنندگان هدف» اشاره کرد.
نکته ۷: شعارهایی که در محور کارآفرینی اجتماعی بر آنها تأکید ویژهای میشود عبارتند از: «تولید در روستاها و شهرهای کوچک؛ مصرف در شهرهای بزرگ»؛ «هر خانه، یک کارخانه»؛ «کار پول میسازد و نه پول، کار»؛ «هر عضو، یک مربی»؛ «مربی یکدیگر باشیم»